Mittwoch, 18. April 2012

نُه شعر کوتاه





جواد اسدیان
10 شعر کوتاه.


برای دوست بزرگوارم داریوش راجی نیا
وَ، برای خانم رودبارکی.


1
همین.
واژه ای نیست.
تمام، سکوتِ نیمه شبان است.

2
تاریکی.
لخته ای نور.
میزِ خالی، بستری که زیر چشم من مرده ست.

3
یاد
عروس شبانۀ تنهایی.
تا امتداد مرگ. تا صبح بیداری.

4
جام خالی.
دهانم از دودِ آه، پر.
دوست در کابوسِ فراموشی.

5
بر زمین خود افتاده ام.
زمینی سبز در پشت آب.
سیراب این سراب،  آن قاتلِ در خاطرم.

6
حافظم!
این چنین دیر، باز چونان توام.
خرابِ این دیر وُ در خانه ام بیگانه ام.

7
مست.
واژگان در مشت من.
حسرتی کور، می تپد در سینه ام.

8
عاشقم.
عاشق روی توام.
مهپارۀ پنهان تویی، در شبستانِ پشتِ دیده ام.

9
دیر.
پاسی با شتاب رفته است.
رفته ام از یاد در پاسی از زمان.

10
شب خوش ای دم! ای آبستن از فردا.
بدورد ای فردای هزاران ساله از من دور.
روزگاری، باز گلی در دلِ سنگم، زیر این باران.

17 آوریل 2012



Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen